روا۲۴- محمود دینی بازیگر نقش علی در سریال «آینه عبرت» از حاشیههای این سریال و فیلم عروسی منتسب به وی و درخواستش از احمدینژاد گفت.
مرا به مهمانی افطاری آقای احمدینژاد دعوت کردند. در آن جلسه گفتم که من توان این را دارم که خارج از صدا و سیما یک تلویزیونی را راهاندازی بکنیم، اما با سیاستهای نظام جمهوری اسلامی ایران.
* طرح و ایده را خواستند و وزارت ارشاد میفرستاد جایی که باید نظر میداد و استعلام گرفتند و بعد از هشت ماه جواب دادند. ما طراحیاش کردیم و بسترش را آماده کردیم و تسترمان منتشر شد.
* بعضی از بچهها کلیپهایی را میآوردند برای پخش از شبکه به ما میدادند که به شبکههای بیگانه ندهند. کلیپها یا فیلمهای کوتاه یا مستندهایی بودند که ساخته بودند و ما پخش میکردیم.
* از کسی برای پخش هزینه نمیگرفتیم، زیرا اگر میخواست پول بدهد میرفت به شبکههای خارجی پرداخت میکرد. ما هنوز سرپا نشده بودیم و اول راه، آزمایشی بودیم.
* منابع اولیه شبکه ما بالغبر چهارصد و پنجاه میلیون بود که اتفاقاً صد تومانش را من خودم دادم و پنجاه تومانش را یکی از دوستان داد و سیصد تومانش را هم یک بنده خدایی داد به اعتبار مجوزی که این تلویزیون داشت.
* به دو شبکه دیگر هم همزمان با من مجوز دادند و من نمیدانستم که سپر بلا شدیم و بعد در برنامه هفت دیدم چه جنجالی به پا شده است و نشستند در این برنامه و گفتند که خوردند و بردند.
* ما هنوز فیلم کسی را پخش نکرده بودیم، اما فهرست فیلمهایی که تهیهکنندهها به شبکههای ماهوارهای دادند معلوم است.
* ساعت دو نصف شب بود که از همان برنامه هفت، آقای جیرانی گفت که مجوز شبکهها باطل شده است.
* خود آقای حسینی که وزیر ارشاد بود گفت مجوزها به قوت خودش باقی است و برو کارت را انجام بده.
* چهار روز بعد از اماکن عمومی به من زنگ زدند که این شبکه چیست؟ گفتم مجوزش را وزارت ارشاد به من داده است. گفت آدرس کجاست؟ آدرس را دادم و سه روز بعدش آمدند دفتر را پلمپ کردند و همه را ریختند بیرون.
* سال ۸۹ شبکه را بستند و حالا من بدو آهو بدو. این دوربینهای مردم داخل استودیو بود و آقایی که به ما چک سیصد میلیونی داده بود. وضعیت به هم ریختهای شد.
* مجوز شبکه ما را باطل کردند و من نمیتوانستم حقم را بگیرم و بگویم که وزارت ارشاد مسئولیت این کار را دارد. دستم به آقای حسینی، وزیر و آقای احمدینژاد هم نمیرسید. اصلاً آقای احمدینژاد را میتوانستیم بینیم؟ یک مجوزی را به ما دادند و نزدیک به ششصد میلیون تومان بدهی بالا آمد.
*دوربینها را نصف قیمت فروختم. زندگیام را فروختم تا فقط این چکها را پاس بکنیم.
* گفتم این مجوز وزارت ارشاد است و اگر تخلفی کردم لااقل تخلفم را بگویید. وزارت ارشاد خودش را کنار کشید و زیر حرفشان زدند.
* الان به جای یک شبکه، صدها شبکه فیلمهای این دوستان را پخش میکنند. پس چرا جلوی اینها را نمیگیرید؟
* الان فیلمها دارند در کنار خیابانها پخش میشوند، پس چرا جلویشان را نمیگیرید؟ من که کنار بودم، من که با شما بودم و آمدم با یک بدبختی یک سرمایه خصوصی این کار را کردم. آنوقت تو مرا زدی؟
* خلاصه در شبکه هم بسته شد و باز موج وحشتناکی در زندگی ما به وجود آمد و شریکی که با ما بود هم دستش به جایی بند نبود که چک را برگشت بزند و ما را به کلانتری بکشاند و ما هم همین جوری ایستادیم که چه کار باید بکنیم؟
* آقای احمدینژاد! اگر در چهارچوب تو نبود برای چرا به من مجوز دادید؟ این ماجرا هم تمام شد و کسی نگفت در این مدت از کجا آوردید و خوردید؟
*با بدبختی نان و پنیر را فراهم میکردیم. حداقل این را که میتوانستم بخورم و بگیرم و به بچهها بدهم. بلد بودیم که بنشینیم پشت یک ماشینی و مسافرکشی کنیم.
*شانزده سالم بود که به این سینما و هنر آمدم و راه رفتن در سینما را بلدم و همه را هم میشناسم و پولهایی که میگیرند را هم میشناسم و میدانم.
* قرار نیست بازی بکنم و من دیگر هیچ اشتیاقی به بازیگری ندارم. کبوتری که گرفتی و پرش را قیچی کردی دیگر اشتیاقی به پرواز ندارد.
* بازیگری که در سینما محبوبیت و هوادار دارد، نمیآید مجری تلویزیون بشود. من با اجرای بازیگری که در سینما و تلویزیون محبوبیت دارد مخالفم.
* در دنیا اینطور است که بازیگرانی که در سینما کمی فروکش دارند و افتِ بازی دارند و سنشان بالا میرود، میآیند در تلویزیون بازی میکنند یا مجری میشوند، نه جوانی که الان سوپراستار است.
* هرکس باید در کاراکتر خودش جا بیفتد. مثلاً شما وقتی روحانی هستی برای همیشه روحانی هستی و هیچ نقش دیگری نمیتوانی بازی کنی، چون مردم شما را با آن روحانی دیدند.
*من با بازی یک بازیگر در نقشهای متفاوت مخالفم. بازیگر باید در یک نقش جا بیفتد و مردم او را بپذیرند.
* هرکسی خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی نمیشود. اینها استثنا هستند و حسابشان را باید جدا کنیم از دیگران.
*به من اگر نقش روحانی پیشنهاد شود، نمیپذیرم زیرا انتخاب اشتباهی است.
* بیشتر تخصص من در ساختن فیلمهای اکشن و مواد مخدر است. اگر بتوانم فیلم جدیدم (گروگان) را خوب بسازم و پلانهایی که دوست دارم بهخوبی دربیاید، مردم وقتی این فیلم را نگاه میکنند با دل خوش از سالن سینما بیرون میآیند.
* دو طرح برای تلویزیون دارم، اگر بتوانم مهمان خانه مردم باشم و شادی را به خانههای مردم برگردانم میتوانم مردمی که با تلویزیون قهر هستند را آشتی بدهم.
*خانه من تلویزیون است.